تو که عالي هستي
عزيزم خوشحال ميشم به من سر بزني نظر بدي!!!!!!!!!
سلام آبجي تولدتونو تبريک ميگم ان شاالله سال خوبي هم داشته باشين به ماهم سر بزنين
سلام دوست من،من مينا مدير وبلاگ معرفتيا هستمتولدت مبارک
مي خواهم سر قرار بمانم
برا همين پيغام دوستيت رو ميپذيرم
تحريف،دروغ و خيانت در مکتب سقيفه+تصوير
17- حذف پيشگويي رسول الله(ص) از کينه ها،خيانت ها و حيله هاي صحابه نسبت به اميرالمومنين(ع).
http://14mah.parsiblog.com/Posts/431
13- تحريف روايات آتش زدن بيت فاطمه(س)توسط عمربن الخطاب
http://14mah.parsiblog.com/Posts/427
روزي زليخا با يوسف خلوت کرد و از فرصت به دست آمده استفاده نمود. روبه يوسف کرد و گفت: سرت را بلند کن و به من نگاهي کن. يوسف گفت: مي ترسم هيولاي کور و نابينايي بر ديدگانم سايه افکند. - زليخا: به به! چه چشم هاي شهلا و زيبايي داري! - يوسف: همين ديدگان من در خانه ي قبر، نخستين عضوي هستند که متلاشي شده و روي صورتم مي ريزند. - زليخا: چه قدر بوي خوشي داري! - يوسف: اگر سه روز بعد از مرگ من بوي مرا استشمام نمايي، از من فرار مي کني. - زليخا: چرا نزديک من نمي آيي؟ - يوسف: چون مي خواهم به قرب خداوند نايل شوم. - زليخا: گام بر روي فرش هاي پر بها و حرير من بگذار و خواسته مرا برآور. - يوسف: مي ترسم بهره ام در بهشت از من گرفته شود. وقتي که زليخا استقامت و پاک دامني يوسف را ديد و يقين کرد که تسليم هوس هاي او نمي شود، از راه تهديد وارد شد و به يوسف گفت: حالا که چنين است تو را به شکنجه گران زندان مي سپارم...
يوسف با کمال نيرو گفت: باکي نيست، خدا ياور من است.
خوش به سعادتون كه دعوت شديد...