شرمندگی کسی را بپذیر که...
ای تمام افسانه ها و اسطوره ها و حقیقت ها و آرزوها در نام تو مجهول
ای تمام امواج قدرتمند عشق در تو متراکم
ای آفتاب بی کرانه ی مهر از چشمانت تابان
شرمندگی کسی را بپذیر که نه سزاوار مهر توست و نه تاب آن دارد که از جمال دلگشایت دست بشوید
شرمندگی کسی که در تلالو راز آلود مهر اسرار آمیزت مسحور چشم های توست و شگفتر اینکه در عین حال در تاریکی بی پایان نفس ظلمانی خویش اسیر
شرمندگی کسی که در گیرایی بی پایان پر از افسانه و محبت تو بارها خود را گم کرده است و باز به فرو دست های تیره گناه باز گشته است...
[ پنج شنبه 91/11/5 ] [ 11:49 عصر ] [ ثانیه ها ]
[ نظر
]