سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ثانیه ها...

سالها ثانیه ها را بشمارم ، بر سر عهدی که با تو دارم...

فقیرم! باور کنید...

گفتند: نیستی؟

گفت: فقیرم! باور کنید.

گفتند: نه! نیستی.

گفت: شما از حال و روز من خبر ندارید و حال و روزش را تعریف کرد.

گفت که چقدر دستهایش خالی است ولی امام هنوز فقط نگاهش می کرد.

گفت: به خدا قسم که چیزی ندارم.

گفتند:صد دینار اگر به تو بدهم حاضری بروی وهمه جا بگویی که از ما متنفری؟ ازما فرزندان محمد(ص)...

گفت: نه! به خدا قسم نه.

- هزار دینار؟

- نه! به خدا قسم نه.

- ده ها هزار؟

- نه! باز دوستتان خواهم داشت.

گفتند چطور می گویی فقیری وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی؟

چطور می گویی فقیری وقتی کالای عشق به ما دارایی توست؟!


[ شنبه 91/12/5 ] [ 9:13 عصر ] [ ثانیه ها ] [ نظر ]