سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ثانیه ها...

سالها ثانیه ها را بشمارم ، بر سر عهدی که با تو دارم...

تُنگ بلورین تنهاییت شکست...

صبح روز سیزدهم شهریور بود، تنگ بلورین تنهاییت شکست...

ماهی وجودت بی تاب خودش را به دریای بیکران رساند!

آبی آبی شدی...

رسیدی به خود عشق...


میگفت ، همسرت را می گویم، آخرین پیامکی که به او دادی این بوده " در باغ شهادت باز ، باز است"

آسمانی به آن سوی در راه یافتی... خوشا به حالت

دست مرا هم بگیر این طرفِ در کم کم دارم غرق میشوم...  اینجا در حال باختن و تمام شدنم!

اینجا تنگ ها خیلی وقت پیش شکسته است... ولی رمقی نیست که به دریا برساند خود را

میان کویر بی خدا کم کم  هلاک می شود!!!

میترسم... از خالی بودن کوله بار سفر آسمانی ام ....

دریاب مرا ... 

----------------------------------

بغض نوشت :

1- اینجا برای خدا شدن کار من نیست ....

2 - نگاهم کن ....

3 - دعایم کن...

4 - ........

 


[ چهارشنبه 92/6/13 ] [ 4:7 عصر ] [ ثانیه ها ] [ نظر ]