پيام
+
خون تو جاذبهء زمين را بي اعتبار کرد
حالا پدرت يک قدم مي رود بر مي گردد
مي رود بر مي گردد
مي رود...
با غلاف شمشير برايت از خاک گهواره اي بسازد
رباب مي رسد از راه
با نگاه
بايک جملهء کوتاه
آقا خودتان که سالميد انشاالله...

غزل صداقت
91/9/5
^-^ هانيه ^-^
خيلي قشنگه
*مرضيه*
اره خيلي خوشگله
ثانيه ها...
ممنون خواهر هانيه و آبجي مرضيه