پيام
+
يازده بار جهان گوشه ي زندان کم نيست / کنج زندان بلا گريه ي باران کم نيست
سامرائي شده ام ، راه گدايي بلدم / لقمه ناني بده از دست شما نان کم نيست...
زخم دندان تو و جام پر از خون آبه / ماجرائي است که در ايل تو چندان کم نيست
بوسه ي جام به لب هاي تو يعني اينبار/خيزران نيست ولي روضه دندان کم نيست…
از همان دم پسر کوچکتان باران شد / تاهمين لحظه که خون گريه ي باران کم نيست…

*ميثم*
91/11/1
ثانيه ها...
در بقيع حرمت با دل خون مي گفتم / که مگر داغ همان مرقد ويران کم نيست...
ثانيه ها...
سيد حميدرضا برقعي
ياسيدالکريم
:(