پيام
+
تجربه يک روز زندگي خوابگاهي
امروز خوابگاه يکي از دوستان بودم؛ حسابي خوش گذشت
تو حياط خوابگاه يه درخت بود که حاصلش رو ميبينيد ؛ افتاديم به جونش و خلاصه تونستيم يه دلي از عزا دربياريم :)
قسمت همه دوستان :)



*ابرار*
92/2/13
*اخراجي*
سهم مين چي شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ثانيه ها...
سهم شما نوش جان شد :) البته يه کمي ازش مونده فعلا :)
ثانيه ها...
اخراجي راستي قرار نبود جواب بدما، حيف شد :( :)
محمد جواد س
:)
دلسوخته حسين
نوش جان
*اخراجي*
:دي ديدي نميتوني مقاومت کني :-)
ثانيه ها...
ممنون خواهري دلسوخته :) دستمونو در راهش داديم ديگه ؛ زخم و زيلي شديم رفت :)
*اخراجي*
همون يکميو نگه دار ميام ميگيرمشون :)
ثانيه ها...
آبجي اخراجي چرا بخوام ميتونم ولي ديگه ما نفسمون رو زير پا ميذاريم و داريم خودسازي ميکنيم ديگه :دي
ثانيه ها...
نه تا جوابمو ندي خبري از اون يه دونه هم نيس :)
ياسيدالکريم
سلام. ببخشين ليوان ها تون چرا بر عکسه؟؟:-/
ثانيه ها...
سلام عليکم. ليوان هاي ما نيست، مال دوستمه : ) اگر به آشپزخونه تون توجه کنيد تا حدودي ميتونيد پي ببريد : )
mamantala
نوش جانتان
تشنه...
به به خواهر شيکمو خودم:)سهم منم کنار ميزاشتي خو!!نهار برنج و کره و گوجه سبز بود؟؟:)
ثانيه ها...
ممنون خانم mamantala
ثانيه ها...
بح بح ؛ بميرم که اصلا تو شکمو نيستي و الان دلت نميخواد :دي کره کجا بود؟ خودت استنباط کردي :)
mamantala
خواهش ميکنم . گوشت بشه به تنتون
خيال من
به به عجب ناهاري ياد ما بچه ها بودي البته من و داداشم با پسرداييم رفتيم بالاي درخت مادربزرگم کلي آلوچه خورديم:D
تشنه...
بح بح ميبينم که تابلو شدم و معلومه که الان دلم داره ضعف ميره:)...مگه تو برنجه کره نيست؟؟اون زردا چيه پس؟؟
ثانيه ها...
آجي خيال من ؛ بله ديگه دانشجوييه؛ شمام نوش جان :)
ثانيه ها...
تشنه بح بح ديگه شناختمت :) نه اون ته ديگ شه :)
تشنه...
بح بح ديگه کور شدم رفت:)من ته ديگ ميخوام:)
ثانيه ها...
بح بح دور از جون :) حالا چرا زردو چسبيدي؟ ملاقه رو درياب :دي
پر واز بانو
عجب سعادتي...:دي
تشنه...
بح بح ملاقه:)اما نه من ته ديگ ميخوام...اون کيف هم ميخوام:)
ثانيه ها...
تشنه بح بح :) به قول خودت هميشه ميگن بي دقتي يا ؛ بابا ي کم دقت به خرج بده کيف کجا بود :) اون دستگيره اس هههههههههه :)
ثانيه ها...
بله پرواز بانوي گرامي واقعا سعادتي بود براي خودش :)
ثانيه ها...
راسي تشنه غيبتتو کردم ، به خواهرم گفتم چقدر خيال پردازيش قويه؛ بعدش دوتايي خنديديم :دي
تشنه...
بح بح مثل اينکه کور شدم واقعا...:)خخخخخخخ چه دستگيره هاشون با کلاسه خب!:)ما کيفاي آرزوهامون اين شکليه:)....بح بح ننميبخشمت غيبتمو کردي...اونا واقعيت بود من گفتم:)
ثانيه ها...
بح بح :) با کلاس که هست ولي حالا زندگي دانشجوييه اگه خونشون بود ببين چه ميشد :) بازم بح بح مي بخشي من ميدونم :) تو دلت صافه :)
خيال من
زندگي دانشجويي پس خوبه؟؟؟؟؟انشالله ماهم 2سال ديگه خاطره مون رو براطون تعريف ميکنيم:D
ثانيه ها...
از اسمش پيداست همچينم خوب نيستا :) انشاالله. موفق باشي خواهري.. پس 2 سال ديگه دانشجويين :)
خيال من
ههه آره ديگه اگه خدا بخواد........دوست دارم دوروبراي جنوب قبول شم مثل شيراز
ثانيه ها...
به سلامتي انشاالله؛ هر چي خيره همون پيش بياد برات آبجي :)
خيال من
مرسي:)
ثانيه ها...
خواهش ميکنم :)
جزتو
قابلمت منو کشته
ياسيدالکريم
قابلمه تون خانم جزتو رو کشته است.
ثانيه ها...
بله يادش بخير
ثانيه ها...
آبجي جز تو قابلمه من نيست که ، طفلي مال دوستمه :)
خيال من
چودنه؟؟؟؟؟؟؟
ثانيه ها...
نميدونم :)
خيال من
از چودنم بهتره قابلمه هم قابلمه هاي قديم وااااااالا
تشنه...
بح بح خونشون هيچي ببين چه جهيزيه اي ميبرن خونه شوهر:)اينا همون قشر مرفه بي دردن...:)...بح بح هميشه از دل صاف من سوء استفاده ميشه:)
خيال من
:)
.:Mahdavi:.
حلالتون :) انشاالله هميشه خوش بگذره..
ياسيدالکريم
الان همين قابلمه حداقل دو ميليون مي ارزه هم چار کيلو وزن داره هم ديگه از بس سوخته ديگه نسوز شده هم جزو اثار باستانيه
خيال من
ههه راست ميگه
سايه سادات ツ
پس خوش گذشته:)