ناگهان عطر تو پيچيد در آغوش اتاقم
با سرانگشت نسيم آمده بودي به سراغم
زير و رو کرد مرا دست نسيمي که خبر داشت
من خاموش سراپا همه خاکستر داغم
بين آغوش تو بگذار بسوزم به جهنم-
که به آتش بکشد باغ مرا چشم و چراغم
بيت در بيت بيا پيرهنم باش از آن پس
آشنا مي شود آغوش تو با سبک و سياقم
حرف چشمان تو مانند غزل هاي ملمع *