سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ثانیه ها...

سالها ثانیه ها را بشمارم ، بر سر عهدی که با تو دارم...

من پای دلم مهر زدم گم شدنت را...

خورشید به دوش می کشد عطر تنت را  /  مهتاب به ارث می بَـرَد پیرهـــنت را


آتش به تمنای دلت شعله به پا کو؟   /   تا خود بسراید غزل سوختنت را


ترکش جلو آمد که ببوسد سر و پایت  /  تا پر کند از لاله فضای دهنت را


خورشید ز افسانه ی جنگ آمده این سان  /  تشییع کند کوه غرور کفنت را


تندیس تو را ساخته فرهاد خیالم   /  تا نقش زند راز دل کوه کنت را


سرمست از آنی که به دریا زده تابوت / بر دوش زده پرچم سرخ وطنت را


این قاب تبرک شده که خفته در آنی /  تا عرش کشانده شب پرپر شدنت را


افسوس که یارای خیالم نشد این حال / تا وصف کنم یک گره از بند تنت را


گفتند که معلوم شدی قصه همین بود / من پای دلم مهر زدم گم شدنت را...


[ چهارشنبه 92/3/1 ] [ 11:27 عصر ] [ ثانیه ها ] [ نظر ]